شکل روشنی از سیب. سیبی براق که پوستش، زیر نور خورشید، میدرخشد. سیبی که میخندد.
تویی
که میخندی.
ردیف سپید دندانهایت، حرفی میزنند که ترجمه نمیشود. اما بیانکار اثر میگذارد. میسوزاند. نابود میکند.
باید انکار کنی که این درخت سیب است.
تویی
که بالای سر من ایستادهای و موهایت آویزان است. تویی، نه سییب.
نه سیب.
نه سیب.
خدا قسمت کنه!!!
آدامس ضد بارداری برای شب یلدا رسید!
عجــــــــــــــــب!!!
تصویری جدید ازت میبینم....خوش باشی
پس درخت نیست چون راوی دستش ا دراز نمیکند.
چه خوب پس جور دیگری هم می توانی بنویسی و خوب هم بنویسی!!!!!
فکر کنم دیگه هیچ وقت سراغ این سبک نوشتن نری چون چند نفر از این جور نوشتنت تعریف کردند!!!!!!!!