شناسایی در خیابان

شناسایی تو سخت بود. ما سردرگم شدیم.

از سوراخ دوربین نگاه می‌کردیم و سردرنمی‌آوردیم.

کدامشان تو بودی؟

گفته‌بودی کسی که به پنجره نگاه می‌کند.

ما پایین را دیدیم. همه از خیابان به پنجره‌ی ما خیره بودند.

کدامشان تو بودی؟

باید علامت بهتری می‌دادی. دامنی قرمز، شالی سرخ. دسته گلی که در دست چپ است.

تو را پیدا نمی‌کردیم.

نمی‌خواستیم خودمان را به دردسر قتل عام بیاندازیم. پولی که داده بودی کفاف بیش از یک‌نفر را نمی‌کرد.

 

ما تو را نشناختیم و کار را برای روز بعد انداختیم.

اما او فردا پیش‌ت بازگشت.

شتاب‌زده به ما تلفن کردی و گفتی دست نگه داریم. گفتی یک روز دیگر شاید هم دو روز.

گقتی او که دامن قرمز دارد، شالی سرخ و دسته‌گلی در دست چپ و به پنجره نگاه می‌کند.

گفتی معطلش نکنیم.

اما تو دوباره از ما نخواستی.

ما روزها منتظر شدیم ولی از تو خبری نشد.

آن‌وقت یک‌روز تلفن زدی و گریه کردی که نمی‌توانی؛ ما را مقصر دانستی که روز اول کار را تمام نکرده بودیم.

پشت هم به ما فحش می‌دادی. گریه‌های هیستریک و صدایی که از خشم می‌لرزید.

دوباره عاشق‌ش شده بودی. می‌خواستی بمانی. اما تقصیر ما چه بود؟

آن روز تو را پیدا نکردیم.

پس مدام نگو که زنده‌گی تو تقصیر ماست. به ما چه که تو زنده‌ای؟

ما با زنده‌گی دیگران رابطه‌ی خوبی نداریم.

کار ما این است.

روزها این‌قدر تلفن نکن.

داری کم‌کم همه‌مان را دچار عذاب وجدان‌ می‌کنی. نمی‌توانیم کارمان را درست انجام دهیم.

خواهش می‌کنیم بس کن.

دیگر بس کن.

نظرات 14 + ارسال نظر
آتنا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:11 ب.ظ http://parenthesis.blogfa.com

جناب داستان گوو ! نوشته ی متوسطتان , محشر بود....

مانیا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ http://www.mania7.persianblog.com

چرا؟

مانیا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:19 ب.ظ http://www.mania7.persianblog.com

عاشق ش که شد انگار مرده بود..تدریجی و با اعمال شاقه...اما او مرگ را سریع می خاست...بی درد ...

پویا گویا چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:02 ق.ظ http://loststage.persianblog.com

سلام خسرو جان// این "روزها این‌قدر تلفن نکن." گمانم که یک را کم دارد٬ ندارد؟ // اگر فکر می کند که زنده ماندنش تقصیر شماست و هی عر میزند که تقصیر شماست ٬ اینقدر خواهش نکن که بس کند ٬ خودت خفه اش کن و راحت شده ٬ مرده شور برده را ؛ ) // یا حق

سالومه چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:50 ق.ظ http://salomeworld.blogspot.com

از ترس وجدانت از خیلی بابلا نگاه کردی بیا پایین تر من را خواهی شناخت

آدمک چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:56 ب.ظ http://adamak.persianblog.com

سلام عرض شد خدمت همسایۀ عزیز... خوندم و لذت بردم اما یک جای داستانت یهو توقف کردم. نمی‌دونم چرا این‌قدر کلمۀ هیستریک برام سنگین بود (شاید ایراد از منه) برات آرزوی موفقیت وسلامت دارم... شاد باشی و برقرار... تا بعد...

محسن اشتیاقی چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:58 ب.ظ

حیف!

ماهی بزرگ چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ب.ظ http://donafari.persianblog.com

مرگ که آخرش نیست ...هست ؟ ...

م چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:48 ب.ظ

خیلی خوب بود.
«نمی حواستیم خودمان را به دردسر قبل عام بیاندازیم. پولی که داده بودی کفاف بیش از یک نفر را نمی داد.»
خیلی خوب بود.

آذر پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:28 ق.ظ http://masterazar.persianblog.com

موفق باشید
عالی بود

محسن.ش دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ب.ظ

یک داستانِ پلیسی خواندم که در آن یک نفر توسط سه دوست‌ش در خانه‌ی خودش کشته شده بود. دوستان‌ؤ برای ایز گم کردن، گلوله‌ای به شیشه‌ی مجاور خیابان زده بودند که یعنی اتل از بیرونِ خانه وی را کشته. توصیه‌ی من به مخاطبِ راوی در داستان‌ت این‌ست که زیاد هم دل‌خوش نباشد. فقط راوی نیست که با زنده‌گی دیگران رابطه‌ی خوبی ندارد./

گل کاکتوس چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:08 ق.ظ http://hamun.blogfa.com/

دوست عزیز سلام ،
خیلی خوشحالم از اینکه با وبلاگ شما آشنا شدم .
فکر کنم من خیلی به خوندن چنین مطالبی احتیاج داشتم و امیدوارم بعد از این هم بتونم بیشتر از مطالبتون استفاده بکنم .
با اجازتون لینکتون کردم .
موفق باشید .
در پناه حق .

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:10 ب.ظ http://shamsnia.persianblog.com/

سلام
از این که به من سری زدی ممنون
بازهم منتظرت هستم

anahitafarshid دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:55 ق.ظ

سلام، ما با غرب مذاکره و صحبت کردیم، حالا بگذارید با خودمان صحبت کنیم. در خواست گفتگوی ملی‌ برای باز سازی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد