داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
آخ آخ آخ گفتی... ۱۸ سال تو کویر زندگی کردم. از وقتی اومدم توی این شهر لعنتی حتی خواب آسمون کویر هم کلی بهم حال میده... خوش به حالت... شاد باشی و برقرار... تا بعد...
هر کسی در خوابش شنا می کند ٬ چه سربازش و چه سردارش ٬ مهم آنکه بعد از خواب با خیال دریای خواب آلود خوش بمانی . چه بیرجند باشی و چه تنکابن.// سردار جان منتظرتم.// یا حق
بابای من هم سربازیشو بیرجند بوده...همونجا هم با مادرم آشنا میشن... راستی وبلاگم نو شده...قبلا عاشقانه ها بودم اگه یادت باشه...حالا چند روزی هست که دارم سعی می کنم هر روز آپدیت کنم...تو چرا اینقدر کم پیدا شدی داستانگو؟؟؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اگه خاک تن شون رو بتکونند دیگه خواب شنا کردن نمی بینند خب...
آخ آخ آخ گفتی... ۱۸ سال تو کویر زندگی کردم. از وقتی اومدم توی این شهر لعنتی حتی خواب آسمون کویر هم کلی بهم حال میده... خوش به حالت... شاد باشی و برقرار... تا بعد...
هر کسی در خوابش شنا می کند ٬ چه سربازش و چه سردارش ٬ مهم آنکه بعد از خواب با خیال دریای خواب آلود خوش بمانی . چه بیرجند باشی و چه تنکابن.// سردار جان منتظرتم.// یا حق
ممکنه این شهر برای تو خاطرات خوبی نداشته باشه ولی برای خیلی ها اونجا پر از خاطره اس. الکی که نمی گن! بیرجنده!
kheili ba hal minvi30 :O
لطفاً بهروز باش داستانگوووووووووو...
بابای من هم سربازیشو بیرجند بوده...همونجا هم با مادرم آشنا میشن... راستی وبلاگم نو شده...قبلا عاشقانه ها بودم اگه یادت باشه...حالا چند روزی هست که دارم سعی می کنم هر روز آپدیت کنم...تو چرا اینقدر کم پیدا شدی داستانگو؟؟؟