حلزون

لباس نارنجی‌ت رو می‌پوشی که بری

و قبل از این‌که من، خزیده روی زمین، به پات برسم

تو درو بستی

(در حالی‌که یه دست‌ت توی کیف دنبال فندک واسه سیگار گوشه‌ی لب پیدا می‌کنه)
نظرات 4 + ارسال نظر
همراز اهورا چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:56 ب.ظ http://sin-city.blogsky.com

خوب می نویسی به منم سر بزنن

گلناز چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ب.ظ

سلام. ممنون از کامنت. شاید واقعا این هم خاصیتی از این سن و سال است.

پویا گویا چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ب.ظ http://loststage.persianblog.ir

شاید بعد پیدا کردن فندک کمی هم فکر می کردی به من٬راضی ام به همین.// منم ادامش دادم جناب سروان.// یا حق

مانیا یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:38 ق.ظ http://mania7.persianblog.ir

لباس نارنجی را در می آورم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد