آتش‌سوزی

در راه‌رو دیدش؛

سرخ‌پوش. مو طلایی. چشمان‌ش جاده‌ای را می‌گشودند که در آن اسب‌های تب‌دار بسته به کالسکه‌ای آتش‌گرفته از راه می‌رسیدند.

عشقی بود که در لحظه پا گرفته بود.

باید نادیده‌اش می‌گرفت.

کسی گناه‌کار نبود.

چشم‌ها به هم افتاده بودند.

قلب‌ها در کار بودند.

سینه‌ها می‌تپیدند.

 

سینه‌ها، مثل چیدن سبدی آلبالو در باغی تابستانی،

در اصطکاک داغی کنار هم، آتش گرفته بودند.

می‌باید از این عشق‌ها پرهیز کرد.

آن‌جا که لب‌ها در اشتیاق مکیدن یک‌دیگر آزموده می‌شوند.

تشنه‌گی بیش‌تر می‌شود،

خواهش به آخر می‌رسد،

و خسته‌گی می‌ماند.

 

بگو چه کسی را در راه‌رو دیدیم؟

نظرات 21 + ارسال نظر
مائده دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ق.ظ

احتمالا همون خانوم محترم با چکمه های قرمز و مانتوی بنفش شل و دیدی(نیشخند)

به اینایی که گفتی عشق نمیگن...میگن؟؟؟من که میگم اصلا عشق وجود نداره...

اون یه چیزه دیگه هست(چشمک)

خوب حالا کیو دیدی؟؟؟( آیکون از فضولی مردم زود بگو)(نیشخند)ها ها

ماهی دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:48 ق.ظ http://meandherself.blogfa.com/

سلام

این "لحن بی‌مسولیتی، بی‌خیالی و کرختی در نوشته موج می‌زند" خوب بود یا بد؟ ضغف ست یا قوت؟!

ماهی دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:50 ق.ظ http://meandherself.blogfa.com/

آتش نبود آن که دیدی؟! مادیان بی افسار...؟!

مانیا دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:22 ق.ظ http://www.mania7.persianblog.ir

مهمون های همسایه ی بغلی رو دیدیم/.

نسا دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ب.ظ

پارگراف دومش رو خیلی دوست داشتم... البته همش خوشمل بود..... اما آیا واقعا باید از عشق پرهیز کرد؟؟؟؟

محسن اشتیاقی دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ب.ظ http://www.eshtiaghi.persianblog.ir/

با فامیل من چکار داری؟
مگه خودت فامیل نداری؟!!

‌‌‌BIG دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 ب.ظ http://yaup.blogsky.com/

چه کسی را در راهرو دیدید؟

خانه ما دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:49 ب.ظ http://PAYMANBADIYI.PERSIANBLIG.IR

آن هوس بود که تو را در چنگال خود می خوست....احساس میکنم کمی استعدادت رابی هدف رها کرده ای...شاید اشتباه کنم....

استعدادی ندارم/.

گلی دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ب.ظ http://dir.blogsky.com

گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ خرسندی
سعدیا دور نیکنامی رفت
نوبت عاشقی است یک چندی

از عشق خلاصی وجود نداره مگر اینکه عشقی در کار نباشه

آمیکا سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ق.ظ http://amica.blogsky.com

سلام.ممنونم که سر زدید...وبلاگ جالبی دارید.گذاشتم سر فرصت همه ی مطالبشو بخونم.

فرخ سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ق.ظ http://chakhan.blogsky.com

سلام بر دوست جدید و خوبم ! من چاخان را مورد لطف قرار دادی . ممنون !
وب شما هم خداییش دختر کشه ! پر از احساس و لطافت .
خوشحالم که پیدات کردم . به امید دیدار مجدد فرخ

خ سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:51 ق.ظ http://khalvated.blogsky.com

بگو چه کسی را در راه‌رو دیدیم؟

ماهی خانوم سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:34 ب.ظ http://mahinameh.blogsky.com

نوشته های کوتاهت می تونه بیشتر تقویت بشه
راستی ممنون که به روزانه های من سر زدی!
همونجا جواب کامنتت رو دادم
شاد باشی یه دنیا

آلیس سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:47 ب.ظ http://afsane1.blogsky.com

عشق هم به همین سادگی شروع میشه ولی درست زمانی که شروع میشه در حال تمام شدن است



از وقتی یادمه تو سرزمین عجایب بودم

حسن حساس سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:47 ب.ظ http://www.watersky.blogsky.com

همچین حسی بارها در سینه داشتم

یه دوست چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ق.ظ

دستشویی داشت میخواست یه در باز پیدا کنه که کارشو بکنه!!
اما نمیدونست کسی تو راهرووه(:|

تینا پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:13 ب.ظ http://tina90.blogfa.com

سلام.
ممنون از حضورتون.
موفق باشید.

[ بدون نام ] دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ب.ظ

فیلتری که عزیز

خانم بزرگ دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:53 ب.ظ http://w

چه حس غریبی رو توصیف کردی می باید از عشق پرهیز کرد؟؟؟تموم عمر پرهیز کردم و حالا فکر می کنم بد هم نمی شد اگر ناپرهیزی می کردم

زن مستقل سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ق.ظ http://independentwoman.blogsky.com/

ایول نویسنده

مانلی جمعه 20 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:56 ب.ظ http://mang.blogsky.com/

شاید عشقی که در لحظه پا می گیرد را بهتر از این نشه توصیف کرد
عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد