سوارم شو

من صفرکیلومترِ سفید تولید داخل، او آب‌بندی‌شده‌ی متالیکٍ اروپایی. هرچه‌قدر هم بوق بزنم، نگاهم نمی‌کنی.

مرحله‌ی چهارم از پروژه‌ی نم‌ناک کردن

پس دستٍ‌کم پاهایت را به‌هم بچسبان.

-تو چرا از اول مهمونی چسبیدی به من؟
-کراواتم لای زیپ دامن‌تون گیر کرده.

-الو؟ سلام. طناب داری؟

-طناب می‌خوای چی کار؟

-با سیمین به‌هم زدم.

-آهان، از اون جهت.

همه‌ی مشکلات دنیا


به تمام مردان، زن زیبا و به تمام زنان، مرد پول‌دار می‌دهیم، بسیار خب، دیگر چه مشکلی باقی‌ست؟

مسئولیت‌ناپذیر

توی تختم جا نمی‌شوم، پایم را جمع کنم؛ تختٍ دیگری نمی‌خواهم.

بدبیاری در مرحله‌ی سوم از پروژه‌ی نم‌ناک کردن

عیبی نداره، هم‌این‌جوریش هم خیلی خوبه. من که ناراحت نشدم. تقصیر من شد که زیاده‌روی کردم. راستش اصلاُ فکر نمی‌کردم مصنوعی باشه، از پشت شلوار انگار مال خودت بود. عیبی نداره، می‌تونیم ادامه بدیم.

آب شدن

تو فندکِی

من پلاستیک

نزدیک‌م که می‌شی،

فرواَم می‌کنی در خودم.

مرحله‌ی دوم از پروژه‌ی نم‌ناک کردن

-چرا این‌طوری نگا می‌کنی؟ اگه می‌خوای لبمو ببوسی، می‌تونی. فقط تو رو خدا دیگه بیش‌تر از این‌ تو چشم‌هام نگا نکن.

خانه‌ی امن

دختر: می‌شه زودتر شروع کنیم؟ آخه می‌ترسم مامانم بیاد.

پسر: پس صبر می‌کنیم.

بس کن خسرو!


 هیچ‌چیزی

هیچ‌کسی

نمی‌تواند این حال را روبه‌راه کند

در ذهن تو خراب شده‌ام.

خاطره‌ی بد

خاطره‌های بد

ترانه‌ی غروب پاییزی؛

احتمالاً جایی زمین خورده

و چیزی آن‌جا از من افتاده

او بلند شده

و رفته،

و رفته،

و رفته.