نه‌جنگ

می‌گویند هزار کماندارت سینه‌م را نشانه رفته‌‌اند

می‌گویند هزار نیزه‌ی زهرآلود به آسمانم پرواز داده‌اند

می‌گویند می‌خواهی قلبم را بیرون بکشی

دندان بگیری

می‌گویند می‌خواهی بالای سرم باایستی

و جان دادنم را ببینی

می‌گویند می‌خواهی گردنم را با سیم قطع کنی

و خونم را سر بکشی

 

می‌گویند که دیر شده! که باید نیزه‌ای بردارم

و به سویت حمله کنم

جوشن رزم تنم می‌کنند

شمشیرم را تیز می‌کنند

روانه‌ی میدان‌ت می‌شوم

 

زیر رگ‌بار تیرهایت

افزار می‌اندازم

برهنه می‌شوم

آغوش می‌گشایم

نه، من نمی‌خواهم با تو بجنگم

می‌خواهم تو را صدا کنم

تنگ در بغل بگیرم

و یک‌دقیقه نفس نکشم

تا هزار کینه‌ی خفته را از خون زخمهایم بیرون بریزم

تا دوباره چهره‌ی فسرده‌ی تو را بی‌دود زشتی ملاقات کنم

آدم‌ها می‌میرند، پیش از آن‌که ترافیک به ما فرصت شناختنشان را بدهد.

تابستون خوبه

تابستون خوبه

چون تابستون که می‌شه

مدرسه‌ها تعطیله

هوا گرمه و

تو لباسای کم‌تری می‌پوشی

وقتی دست مرطوبت تو دستمه

دنبال سایه‌ای می‌گردیم

و فقط به یه چیز فکر می‌کنیم

 

تابستون خوبه

چون تو لب‌هام رو بهتر می‌بوسی

منو بیش‌تر دوس داری

محکم‌تر بغلم می‌کنی

بیش‌تر خیس می‌شی

زودتر می‌آی

زودتر هم ولم می‌کنی

  

تابستون کلن خوبه

تو مهربون‌تری

می‌ذاری دخترای دیگه رو هم نگاه کنم

اندازه‌هاشون رو با هم حدس می‌زنیم

تو چمنای پارک ملت ولو می‌شیم

هم‌دیگرو قلقلک می‌دیم

از هم می‌پرسیم تابستون قبلی با کی، چی کارا کردیم

 

تابستون خوبه

چون توش فردا وجود نداره

فردا

آدم‌هایی هستند که اشتباه به دنیـا آورده شده‌‌اند،

آن‌ها ما هستیم

که باید خود را از بین ببریم

 

به جای ماندن و فاسد شدن

و آزار دیگران با حضورمان

برکه به لجن‌های کناره‌اش نیازی ندارد

 

باید به دنیـا گفت

عذر می‌خواهم که تا حالا بوده‌ام

طول کشید تا دریابم

چه‌قدر بی‌خودیم

 

وقتی هر روز

آدم بدتری از دیروزمان می‌شویم

وقتی این‌طوری می‌مانی

باید پیش از بدتر شدن

خوب مرد

باید خود را از بین برد

تو هزار بذر مرگی

که بر زمین عشق می‌پاشد

بی‌مترسک

بادبادک

بوسه‌هایمان

حالا مثل خاطره‌ی بادبادکی‌ست

که روزی در آسمان، نخ آن پاره شد 

وقتی همه از زمین به آن چشم دوخته بودند 

آآی، احمد با تو ام

هیچ‌چیز بهتر از بیدارشدن

با صدای دوستی نیست

که در یک صبح زود زمستانی

جلوی خانه‌ت

منتظر ورود است

آآی، احمد با تو ام.

دوباره

دست‌ت رو آوردی جلو و خداحافظی کردیم

زیر نور کم جلوی خونه‌تون

دستات سرد بود

انگشتات، مثل تازه‌ مرده‌ها، بی‌حس و لمس

نگات مثل برکه‌‌ای با آب مسموم

با  هزار ماهی مرده

درو بستی و دیگه فقط سایه‌ت رو دیدم

که دور می‌شد

دستامو تو جیبم کردم و

پیاده تا خونه رفتم

به خودم گفتم

بازم نشد.

حالا

حالا به جای دو دست برای در آغوش کشیدن تن زخمی هم، اره‌هایی را در دست می‌فشاریم.

حالا به جای دو لب برای بوسیدن، نفرین‌هایی برای مرگ هم داریم.

حالا می‌دانیم چه‌طور داستانی عاشقانه به پایان می‌رسد.

حالا ...

حالا دیگر از هم هیچ نمی‌دانیم.

Leave ترک کردن، آهنگی از گروه shamRain

i really have to leave now واقعن مجبورم ترکت کنم
can't stay here anymore
دیگر نمیتوانم اینجا بمانم
no more
نه دیگر
we've come too far
  از هم بسیار دور شدهایم
not another day no more
نه حتا یکروز دیگر هم، نه
there is no return
راه بازگشتی نیست
no words to explain
توضیحی وجود ندارد
no excuses left to make
عذری نمانده که ساخته شود
there is no one to blame
کسی مقصر نیست

Blame,…Blame?مقصر، مقصر؟
there is no one else to blame but me
کس دیگری مقصر نیست، جز خودم

i've lost myself
خودم را گم کردهام
and i lost you
و تو را هم
things are not well
 چیزها درست پیش نمی‌روند
i know you see it too
میدانم که تو هم میدانی
no they're not well
نه اصلن چیزی درست پیش نمیرود
i know you feel it too
میدانم که تو هم حس میکنی
there is no return
بازگشتی نیست
no point of going on
نه جایی برای رفتن
all excuses that we made
همهی بهانهها را ساختهایم
there is no one to blam
  کسی هم مقصر نیست

Blame,…Blame?مقصر، مقصر؟
there is no one else to blame but me
 هیچکسی جز من 

  

در شبی گرفته در ماه اکتبر سال دوهزار (مهرماه 1379) در فنلاند ایده‌ی ساختن یک گروه موسیقی که آهنگ‌های آرام را با الهام از خواب اجراکند به سر متی و جین زد. در طول زمستان هم‌آن سال چند آهنگ نوشته و ضبط شد. آن‌ها به خواننده‌ای احتیاج داشتند که آهنگ‌هایی که ساخته بودند را بخواند. از میکا خواستند تا به گروه بپیوندد. پاییز سال بعد صدای میکا و آهنگ‌های آن‌ها گروه راک ShamRain را پدید آورد.

سال 2002 آهنگ‌های بیش‌تری نوشتند. یک گیتاریست ثابت به گروه پیوست. کمی بعد آهنگ "سقوطم را ببین" به عنوان اولین آهنگ گروه ضبط شد. ضبط‌های بعدی اولین آلبوم گروه را به اسم "گردش در دنیای تهی" پدید آورد.

 

مجله‌ی MusicTap در مصاحبه‌ای که با این گروه کرده از آن‌ها معنی نام گروه را پرسیده:

MT: چه چیزی پشت معنی shamrain   هست؟ من معنی sham رو می‌دانم، هم‌این‌طور هم معنی Rain رو، ولی این دوکلمه با هم معنی عجیبی می‌ده‌ن.

Mati: برای ما، این کلمه معنی دقیق انزوا و افسرده‌گی‌ست. مثل این‌که شما در ابعاد غیرواقعی در حالی که بارانی دائمی روی سرتان می‌باره، راه بروید.

MT: ترسناکه. چه‌طور  shamrain رو تعریف می‌کنی؟

Mati: جواب هم‌چین سئوالی همیشه برام سخت بوده. برای من، گروه قسمت بزرگی از زنده‌گی‌م رو تشکیل می‌دهد. بیش‌تر وقتم رو می‌گیره و البته لذت‌بخشه و راه خوبی برای ابراز احساساتم هست. ولی چه‌طور تعریف ش کنم؟ دل‌م می‌خواد این‌جوری فکر کنم که اگه حتا موسیقی ما اندوهگین و تاریکه، ولی بسیار زیبـاست. Shamrain  همکاری پنج موسیقی‌دان هم سلیقه هست که می‌خواهد اثری زیبـا در این دنیا افسرده بسازه.

 

آهنگ Leave  از آلبوم SomePlace else ، آهنگی‌ست که می‌توان بارها و بارها گوش داد. موسیقی آن جذبه‌ی گرداب‌مانندی دارد که اگر گوش شما اتفاقی هم آن را بشنود نمی‌تواند از شنیدن خودداری کند. هم‌راه صدای میکا، خشونت پنهانی ا‌ست که وقتی ترانه به خط "مقصر" می‌رسد، رو می‌شود. خواننده فریاد می‌کشد که "مقصر کی‌ست مقصر کی‌ست؟؟" و بعد صدای خواننده به ارامی، پایین می‌آید و -گویی با شرمنده‌گی ملال‌واری- می‌خواند: "چه کسی جز من؟"

  دانلود آهنگ Leave از گروه ShamRain [+]

ویدیوی آهنگ Leave در YouTube ]+[

 

تماشا

تنها نفرت وجود دارد

دروغ است

ما دستان عشق را زیر آب‌های نفرت بسته‌ایم

تا بمیرد

این را حباب‌ها به ما می‌گویند